Tuesday, August 24, 2010

The Giver


نویسنده: لوویس لوری
ترجمان: کیوان عبیدی آشتیانی
ناشر: چشمه
چاپ اول، سال 1379
قطع وزیری
تک جلد، 191 صفحه
950 تومان

یکی از نکات مثبت وضع کتاب و انتشارات ِ داغون ِ ایران، چاپ ناپیوسته بعضی از کتب سریالی است. وقتی نویسنده نمی‌تواند سریالی بنویسد، و می‌نویسد، جلد اول ِ سریال می‌تواند اثری مناسب باشد حال آن‌که هرچه جلوتر می‌رود مانند جوی لجنی است که "هِی" همش می‌زنند. به لطف این چاله‌ی انتشاراتی بعضی از این سریال‌ها، به صورت تک قسمتی ترجمه می‌شوند.

سه‌گانه‌ی "بخشنده" نوشته‌ی "لوویس لوری" نمونه‌ی یکی از این معضلات است. جلد اول که همان بخشنده است، از زبان خاصی برخوردار نیست ولی کتاب بدلیل انتخاب سوژه‌ی مناسب و گروه سنی مرتب به میزان قابل ملاحظه‌ای تحمل‌پذیر است. دو جلد بعدی و پایانی کتاب که خوشبختانه به فارسی ترجمه نشدن – هنوز متوجه نشدم که چرا ترجمه نشدند ولی نشدند – نمونه‌های کاملی از افتضاح ادبی هستند. کش دادن سوژه‌ی کتاب اول که خودش اثری کوتاه بشمار می‌رود، و جمع کردن شخصیت‌های جلد اول در جلد پایانی در کتابی که در آخر ِ کتاب ِ اول تمام شدن داستانش به طور کامل به خواننده القا می‌شود اگر کاری کاملن اشتباه نباشد – که فکر نمی‌کنم باشد – نه از هر نویسنده بر نمی‌آید و نه برای هر ژانر داستانی است.

نمایشگاه کتاب امسال کتاب دیگری از لوری را از نشر دیگری خریدم. نام کتاب به "پرنیان و پسرک" ترجمه شده – کلن ایرانی‌ها دست توی اسم کتاب و فیلم نبرند نمی‌شود، برای چی "پسرک" را اضافه کردند نمی‌دانم – زمان نگارش کتاب بعد از بخشنده است و ادامه‌ی تاکیید نویسنده بر روی سوژه‌ی انسانی بخشنده قابل تشخیص است اما به هر حال یا ترجمه‌ی به‌چسبی ندارد یا کلن روایت داستان از اول مشکل داشته است. اثر را حتی به تنهایی هم به قابل تحملی بخشنده نمی‌دانم.

در روزگاری که "فانتزی" ترجمه نمی‌شود یا اگر هم می‌شود فانتزی‌های دسته چندم ترجمه می‌شود همین‌ها هم خوب "قنیمت" ایست. ملت دارند خودشان را هلاک می‌کنند بلکن در "ع.ت.ف" خودکفا شویم.


1- The Giver, Barnes & Nobel, April 1993

2- سایت شخصی نویسنده در این آدرس قابل دسترسی است.

3- The Gossamer, Barnes & Nobel, April 2006

4- علمی، تخیلی، فانتزی – فعالیت‌های این چنینی به طور حرفه‌ای توسط گروه ادبیات گمانه‌زن دنبال می‌شود که توسط پیوند آکادمی فانتزی قابل دسترسی است.

Thursday, August 12, 2010

Note #5

یکی از "فارق‌التحصیلای" 83 که نه می‌شناسم نه می‌خوام بشناسم -سمپادی جماعت هر چی هم هی یادش بدن که شماها فلانید تهش یه چیزیش می‌شه، کلن کلمون باد داره- لای چرک‌نویس‌های قدیمیش شعری پیدا کرده، هالا بماند که نصفه سمپادی‌ها هم جو این شعر‌سازی‌ها یه وقتی گرفتَتِشون، این یه بیتش الان خیلی نوستالُژی داره:

ز “اسفندفر” کسی آرد پیامی
اگر از حرف او فهمد کلامی
(تودماغی و غیر قابل فهم حرف می زد)

سال سوم سادات بود ولی شیمیمونُ بست واسه کنکور رفت پی‌ ِ کارش، حالا مرد می‌خواد درستش کنه!
محمد که حوزست، حسین هم که المپیک ِ، محمدجواد که نیست، پیش کلن به فناست. ولی الان تَفتَم خوب می‌آد، سوژه هم نداریم.